- فیروز رای
- پیروزمند پیروز گر
معنی فیروز رای - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای اندیشه ای قرین ظفردارای فکری همراه کامیابی و نصرت: وزیر خردمند پیروز رای به پیروزی شاه شد رهنمای. (نظامی)
فرخنده پیروز حال
پیروز و کامیاب در رای و اندیشه، برای مثال جوان بخت بادی و پیروزرای / توانا و دانا و کشورگشای (نظامی۵ - ۹۸۷)